این نامهها به درد ولایت نمیخورد
این چهرهها به نور هدایت نمیخورد
بیعت نمیکنند مگر با فریبشان
این دستها به درد حمایت نمیخورد
این راز سر به مهر بماند برای بعد
بازار کوفه جز به جنایت نمیخورد
این چشمهای هرزه در این شهر پر گناه
بر بانویی به چشم هدایت، نمیخورد
یک ذره با اسیر مدارا نمیکنند
کردارشان به هیچ حکایت نمیخورد
از کوچههای شهر پر از نیزهدارهاست
پس نیزه بر کسی به رعایت نمیخورد
این حفره دست و پای مرا زخم کرده است
گودالشان به درد سعایت نمیخورد
- دوشنبه
- 6
- آبان
- 1392
- ساعت
- 7:38
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه