لالایی شیرین زبونم لالایی دردت به جونم
تا که چشمات و ببندی لالایی برات می خونم
می دونم تشنه ی آبی کاش می شد کمی بخوابی
با نگات به من می گی آب ندارم برات جوابی
لالایی علی علی جان (4)
شده بسته راه چاره منو کشتی با اشاره
دعا کن عزیز مادر که شاید بارون بباره
خیمه ها قحطی آبه دلا از عطش کبابه
اون دلی که سوخته بیشتر دل مادرت ربابه
لالایی علی علی جان (4)
شاعر : عابدین کاظمی
- دوشنبه
- 6
- آبان
- 1392
- ساعت
- 14:0
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
عابدین کاظمی
ارسال دیدگاه