• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهدا -( خواب دیدم دوش خواب آفتاب )

2891
0

خواب دیدم دوش خواب آفتاب
یوسفی خواهم كند تعبیر خواب
خواب دیدم تا سحر از نای پیر
مثنوی می نوشم از مینای پیر
دوش در خوابم قلم دلتنگ بود
دل پر از خون واژهای جنگ بود
خواب دیدم باز سنگرهای عشق
روشن از نور منورهای عشق
مست و لا یعقل در آغوش تفنگ
عشق می نوشیدم از لبهای جنگ
دفتر شعرم هزار آواز داشت
بالهایی مملو از پرواز داشت
شعر دوشین رنگ سرخ لاله داشت
در فراق لاله رویان ناله داشت
دشت خوابم لاله باران گشته بود
مشهد شب زنده داران گشته بود
موج می زد شهر شب از بی دلی
همدلی كو ؟ همدلی كو ؟ همدلی ؟
باز دیشب كربلا بود و بسیج
یاد شبهای دعا بود و بسیج
باز دیشب دل هوای یار كرد
آرزوی حجله سومار كرد
اسب رهوار دعا زین كرده ام
اقتدا بر مرغ آمین كرده ام
خواب دیدم جاری اروند رود
موج می زد شعر رفتن می سرود
باز دیدم ناو دشمن در خلیج
در هراس از تندروهای بسیج
خواب دیدم سجده را بر مهر دشت
فتح فاو و ساقی والفجر هشت
از همان زهری كه دل مغموم بود
ساقی والفجر هم مسموم بود
دوش می بارید عشق از جبهه ها
مستی و گمنامی و فقر و فنا
ساقی والفجر در آن بزم ما
هم غریب طوس بود و هم رضا ع
‌باز خط حاج عمران بود و من
رشك سرمستی چمران بود و من
باز محورهای بوكان زنده شد
برف و سرمای مریوان زنده شد
خواب می دیدم مرا دستی كریم
می برد تا بركه هورالعظیم
سالها اینك پس از یك انتظار
مانده ام در غبطه هورالحمار
باز محورهای ایوان شد پدید
دشت های سرخ مهران شد پدید
در هویزه كربلا باریده بود
خون ز چشم نخل ها باریده بود
من به یاد جنگ های تن به تن
درد پاتك می زد از مهران به من
زخمهامان را نمك درمان نكرد
درد را هم نی لبك درمان نكرد
ساغر و پیمانه در سومار ماند
در میان كوله بار یار ماند
كوله بار یار را بردار دوست
رنج و گمنامی غم میراث اوست
انقلاب و نهضت پیر خمین
زخم عاشورا و پیغام حسین (ع)
آنچه در ژرفای قلب رهبر است
در میان كوله همسنگر است
پای در پوتین غیرت كن دلا
اقتدا بر پیر همّت كن دلا
این زمین بی حجّت و بی پیر نیست
پیر این میخانه بی تدبیر نیست
پیر پیران ، پیر دارد در زمین
چشم می باید ، دو چشم پیربین
پیر ما اینك تویی ای راهبر
دست ما را گیر و تو الله بَر
***
ما اسیر سحر و افسون مانده ایم
در حصار یك شبیخون مانده ایم
بار دیگر جبهه ها را زنده كن
كوچه ها از عطر خود آكنده كن
شانه ها خالیست از عطر شهید
سینه ها چشم انتظار یك نوید
مشت ها آماده ایمای تو
قلبهامان خاك زیر پای تو
قلب سوزان بسیجی زنده است
سینه ها از عشق تو آكنده است
ما همه آماده سربازیت
جان فدای منصب جانبازیت
كرده ای با دست زخمی اقتدا
بر علمدار سپاه كربلا
دست تو پرواز را شرمنده كرد
یادگار پیر ما را زنده كرد
تا انا الحق پیر ما مأمور بود
بر سر دار فنا منصور بود
پیر ما اینك تویی ای راهبر
دسـت ما را گیر و تـا الله بَر

شاعر : کربلایی رنجبر گل محمدی

  • سه شنبه
  • 7
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 6:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران