حاجى! تمام گشته مهماتمان، تمام
ما ماندهایم و چند تنِ نیمهجان، تمام
ما ماندهایم و غربت تلخی از ابتدا
تا انتهای وحشت آخرزمان، تمام
خرچنگها محاصره را تنگ کردهاند
اما امید ماست خدا بیگمان تمام
حاجى! خدا کند که بفهمی چه دیدهام
از پشت زخمهای دل آسمان، تمام
اینجا هنوز اول خط شروع ماست
پایان انتظارِ به خون خفتهمان، تمام
فرصت گذشته است، مرا هم حلال کن!
شاید شکسته شیشهی عمر جهان، تمام
تنها صدای خشخشِ بیسیم بود و بس
تنها صدای اشهد یک نوجوان، تمام
ده سالِ بعد، کار تفحص نتیجه داد
بیسیم تکه تکه و یک استخوان، تمام
حالا کنار تربت حاجى نوشتهاند:
گمنام، عشق ما و خدا، بیکران... تمام
- سه شنبه
- 7
- آبان
- 1392
- ساعت
- 7:18
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه