• دوشنبه 3 دی 03


مجلس پانزدهم: ساختن تابوت برای فاطمه(س)

395

مجلس پانزدهم:
ساختن تابوت برای فاطمه(س)
ای افنخار من
     دار و ندار من
    مولا اباصالح
شد افتخار من به دنیا، یوسف زهرا
سرگشتهی کوی تو هستم، غنچهی طاها
مولای خوب من              ای افنخار من...
کی از سفر آیی اباصالح که چون بابا
مرهم گذاری بر روی پهلوی مادر را
مولای خوب من              ای افنخار من...
خیز و جهان روشن ز نور آل طاها کن
روشن چراغ قبر ناپیدای زهرا کن
مولای خوب من              ای افنخار من...
دردانهی زهرا بیا مولا بیا مولا
بنما نظر دشمن شکسته فرق حیدر را
مولای خوب من              ای افنخار من...
« ابراهیم گایینی»
آقا کی میخوای بیای و شیعه رو از این بدبختی و فلاکتی که به وجود آمده نجات ببخشی، هر کجا که نگاه میکنی دارن به شیعه ظلم و جنایت بی حد و حساب میکنند. شیعه دلش به شما خوش است؛ یابن الحسن. آقا جان بعد از پیامبر خنده روی لب زهرا نیومد الا یه جا که امشب با مدد شما میخوام روضه شو بخونم:
در چند حدیث از طریق شیعه و اهل سنت آمده که اسماء میگوید:
فاطمه زهرا (س) در هنگام وفات خود به من فرمود : مادر جان ! من از این وضعی که درباره ی حمل جنازه ی زنها مرسوم است شرم می کنم و خوش ندارم که جنازه ی زنان را روی تخته ای می گذارند و پارچه ای روی آن می اندازند و پستی ها و بلندی های بدن او برای بیننده آشکار است.
اسماء میگوید : به او عرض کردم : من چیزی را که در حبشه دیده ام ، هم اکنون ترتیب داده نزد شما می آورم و نشانت می دهم . سپس چند عدد چوب ترو تختی آوردم و آن چوبها را خم کرده ، دو طرف آن را بر کنار تخت بسته و چادر روی آن کشیدم ، فاطمه آنرا که دید ، خوشحال شد و تبسم کرد.
اسماء می گوید : از روزی که رسول خدا (ص) از دنیا رفته بود ، تا به آن روز تبسم بر لبان دختر پیغمبر را ندیده بودم  .
در روایتی دیگر است که فرمود : چه چیز خوب و نیکویی است که بدان وسیله جنازه ی زن از مرد تشخیص داده نمی شود  . و در حدیثی است که فرمود : « اِصْنعی لی مثله استرینی سَتَرک اللهُ من النار » برای من نیز یک چنین چیزی را درست کن و مرا مستور کن ، خدایت از آتش دوزخ مستور دارد  .
کجا بودی فاطمه ببینی که پسرت حسین بدون تابوت حتی کهنه پیراهنی هم که داده بودی برای کفن از او به غارت بردند، نامردمان بدن قطعه قطعهی حسین رو سه روز و سه شب روی خاک گرم کربلا...
هلال لاله
جایی برای کوثر و زمزم درست کن
اسماء برای فاطمه مرهم درست کن
تابوت کوچکی که بمیرم درون آن
با چند تخته ی چوب برایم درست کن
تا داغ این شقایق زخمی نهان شود
تابوتی از لطافت شبنم درست کن
مثل شروعِ زندگیِ مرتضی و من
بی زرق و برق و ساده و محکم درست کن
از جنس هیزمی که درِ خانه سوخت ، نه
از چند چوب و تخته ی محرم درست کن
طوری که هیچ خون نچکد از کناره اش
مثل هلال لاله ، کمی خم درست کن
(رضا جعفری)

  • سه شنبه
  • 7
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 20:38
  • نوشته شده توسط
  • feiz

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران