اول مجلس بخوانم قبل هر حرف و کلام
حضرت صاحب زمان ای قبله ی عالم ، سلام
حال ماها خوب نیست آقا خودت که واقفی
غصه و غم شد قرین ما خودت که واقفی
ریشه ی غمها فقط از دوری و هجران بُوَد
بی شما دنیای ما ظلمت بُوَد ... عصیان بُوَد
آه آقاجان ! کجایی بی تو ما در مانده ایم
داغ های بی عدد ، مرثیه ی ناخوانده ایم
ای جمال بی مثالت، ماه شب های دلم
فال حافظ راه آمد با تمنای دلم
(یوسفِ گم گشته بازآید به کنعان، غم مخور
کلبهٔ احزان شَوَد روزی گلستان، غم مخور)
از شهیدان مسیرت ، تا منِ بی دست وپا
هست خیلی فاصله ، آنها کجا و من کجا ؟!
از شهیدان می نویسم از خلوص جبهه ها
واژه واژه شعر من شد خاکبوس جبهه ها
معنویت بود و مردی و وفا بی حد و مرز
بندگی ها بود و عشق به خدا بی حد و مرز
گریه های نیمه شب می شد سلاح معرکه
نور تقوا بود تنها نور راه معرکه
جنگ تحمیلی گذشت و تجربه ها مانده است
از شلمچه از هویزه ذکر زهرا مانده است
از شهیدان فاطمی تر این زمان پیدا نشد
هیچ ذکری مثل ذکرِ پاک یا زهرا نشد
مکتب زهرا به ما درس ولایت می دهد
او قبولی را به یارانش به نوبت می دهد
مکتب زهرا روایت شد به خون هر شهید
(فاستقم )* این آیه از حلقوم صد پاره رسید
صبر و ایمان ، استقامت ، نقشه ایی بر راه ما
می شود پیروز میدان آری حزب الله ما
این زمان هست امتحانِ سخت هر آزاده ایی
ای برادر! وقت پیکار آمده ، آماده ایی ؟
رفته نصرالله ولی نصر خدا باشد هنوز
رفته پرچمدارو این پرچم به جا باشد هنوز
با عدو از غیرت شیران ایرانی بگو
از سلیمانی بگو از خشم قاآنی بگو
از نماز جمعه ی نصر از صلابت ها بگو
از امام جامعه از این شجاعت ها بگو
شیعیانِ فاتح خیبر به میدان آمدند
وارثان غیرت مولا رجز خوان آمدند
آی دشمن ، حمله بر این مملکت یعنی شکست
گور خود را کنده ای ، ای بی حیا صهیون پست
آرزوی ما شهادت بود و هست اما بدان
می شود با خون یاران مکتب ما جاودان
ما حسینی مذهبان با شور هیهات آمدیم
در مصاف با شما بر عهد و میقات آمدیم
آی اسراییل ملعون ریشه ات را می زنیم
آری آری از زمین یک روز محوت می کنیم
ـــــــ
سینه لبریز فراق است و سرم در شور جنگ
آه یاران سینه ام چون قافیه آمد به تنگ
مثل ضاحیه پریشانِ پریشانم کنید
آه ای یاران مرا یک روضه مهمانم کنید
عطر و بوی جبهه ها در فاطمیه می رسد
اصل و وصل ماجرا بر فاطمیه می رسد
می شوم من با شهیدان روضه خوان کوچه ها
بی حیا زد مادر ما را میان کوچه ها ...
بی گناهی را سپاهی بین خانه می زدند
پا به ماهی را به ضرب تازیانه می زدند
آستان خانه از خون تنش آکنده شد
آه که مولا چقدر از فاطمه شرمنده شد
(هرچه شد بین درو دیوار شد ایدل بسوز
ریشه ی سر نیزه ها مسمار شد ایدل بسوز )
کربلا خلخال ، تا از پای زنها کنده شد ...
بر سر نیزه حسین از زینبش شرمنده شد
*فَٱسۡتَقِمۡ كَمَآ أُمِرۡتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطۡغَوۡاْۚ إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرࣱ
۱۱۲هود
پس همان گونه كه فرمان يافتهاى ايستادگى كن؛ و نيز آنان كه همراهت به سوى خدا روى آوردهاند [ايستادگى كنند] و سركشى مكنيد كه او به آنچه انجام مىدهيد، بيناست.
- شنبه
- 12
- آبان
- 1403
- ساعت
- 11:2
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حسین رحمانی
ارسال دیدگاه