• سه شنبه 4 دی 03

 جواد حیدری

شعر شب عاشورا -( در میان خیام ثارالله )

3483
4

در میان خیام ثارالله
رنگ هر سجده رنگ میقات است
آنچه آید ز خیمه ها بر گوش
ناله ی یا رب و مناجات است
دختری در کنار خواهرها
معجر از عطر یاس می بندد
کودکی روی دامن مادر
با صفای تمام می خندد
مردها تا به زیر یک خیمه
پای حرف حسین بنشستند
همه پیمان محکم خود را
با امامی غریب می بستند
همه گفتند جان نثار توایم
نه که یک دفعه بل هزاران بار
تو بگویی بمیر می میرم
زنده ایم ما همه برای تو یار
 زیر سقف عزای یک خیمه
خواهری دست بر دعا دارد
روبروی دل خودش امشب
از لبش التماس می بارد
 آی هستی من حسین بیا
یادگار غریب مادر من
زیر این آفتاب تنهایی
سایه ات را نگیر از سر من
تو اجازه بده به من فردا
خشم حق را عیان کنم یک سر
می کنم موی خود پریشان و
می زنم ناله تا شود محشر
حرف رفتن مزن که می میرم
ای همه دلخوشی من امشب
کن دعا آفتاب فردا را
نکند درک، دیده ی زینب
منکه پنجاه سال دلواپس
بوده ام از رسیدن فردا
کن دعا تا که جان دهد خواهر
نرسم من به دیدن فردا
جد و مادر، پدر، برادر من
همه رفتند، با تو بودم خوش
می کنی صحبت از فراق حسین
خواهر خویش را چنین تو مکش
مادرم در میان بستر غم
داده پیراهنی به دستم اخا
ظهر فردا چسان کنم تن تو
یادگاری مادرم زهرا
تو وصیت کنی صبوری را
می زنی شعله بر دل زینب
دشمنت گر نمی کشد ما را
می شوی خود تو قاتل زینب
گر اجازه دهی به من فردا
کربلا را مدینه می سازم
مثل مادر فدای تو رهبر
دست و پهلو و سینه می سازم

 

شاعر : جواد حیدری

  • چهارشنبه
  • 8
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 4:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران