• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( زنده هستم به امیدی که بیایی بابا )

2446
5

زنده هستم به امیدی که بیایی بابا
باز هم مرغ دلم گشته هوایی بابا
ذکر هر روز و شبم گشته کجایی بابا
شام یا کوفه و یا کرب و بلایی بابا
رخ نما و دل ما را به نگاهی بنواز   
ناز کم کن قدمی رنجه کن ای چشمه ناز
بی گل روی تو از جان و جهان سیر شدم
بی فروغ رخ تو زار و زمین گیر  شدم
آری از داغ غم دوری تو پیر شدم
باورت نیست و لی بسته به زنجیر شدم
نفسم تنگ شده بسکه دویدم بابا       
بسکه از دوری تو ناله کشیدم بابا
یاس بودم من و از جور خزان افسردم
وقتی از ناقه فتادم چو گلی پژ مردم
هر کجا نام تو را  روی لبم می بردم
بی امان زدشمن تو تازیانه خوردم
 دیدها بگشا به سویم ای زاده خیر الورا    
ترس آن دارم گشایی چشم و نشناسی مرا
 دیده بگشا و ببین عمه قدش خم گشته
رزق روز و شب من ناله و ماتم گشته
دیده ام از غم تو همچو دو زمزم گشته
سوی چشمان ترم ز دوریت کم گشته
 روزها تیرها شده پیش دو چشم تارم     
مدد از عمه گرفتم که قدم بردارم
 شهر آذین شده بود وهمه جا همچون عید
نه تو بودی نه عمو بود تنم می لرزید
خواهرت ناله کشید و به گمانم فهمید
دختر حرمله از دور به من می خندید
بی سبب نیست که اینگونه زمین گیر شدم   
بی تو هرجا هدف طعنه و تحقیر شدم  

 

شاعر : مجید رجبی

  • چهارشنبه
  • 8
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 5:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران