• دوشنبه 3 دی 03


شعر حضرت رقیه (س) ( تا آخرین ستاره شب را شمرده است )

1645
4

تا آخرین ستاره شب را شمرده است
‏اما سه شب گذشته و خوابش نبرده است
دست پدر نبود اگر بالشی نداشت
سر را به سنگ های خرابه سپرده است
حتی برای پلک زدن هم توان نداشت
اصلأ نداشت باور این که نمرده است
 جا باز کرده حلقه زنجیرهای سرخ
از بس که زخم های تنش را فشرده است
با یاد زجر نبض دلش تند می زند
یعنی تمامی بدنش زخم خورده است
با آستین پاره سرش را گرفت و گفت
عمه بگوکه رو سری ام راکه برده است؟
تا آخرین ستاره شب را شمرده باز
حالا سه شب گذشته و چیزی نخورده است
شاعر : حسن لطفی

  • پنج شنبه
  • 23
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 7:20
  • نوشته شده توسط
  • feiz

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران