بنی اسد متحیّر، ستادهاید همه
چرا به بحر تفکر فتادهاید همه
برای دفن شهیدان کربلا، زن و مرد
ز خانه سر به بیابان نهادهاید همه
کسی نبود که رو سوی این دیار نهد
خـدا تمـام شما را جـزای خیر دهد
بنی اسد نگرید این خجسته تنها را
ستارگان زمین، ماه انجمنها را
نصیبتان شده قدر و سعادتی امروز
شما به خاک سپارید این بدنها را
به هـر بدن که رسیدید احترام کنید
به زخم نیزه و شمشیرها سلام کنید
بنی اسد تن انصار رو به روی شماست
که دفن پیکرشان، جمله آرزوی شماست
کمک کنید در این سرزمین پیمبر را
نگاه مادر ما فاطمه به سوی شماست
اگـر شمـا، نشناسید این بدنها را
معرّفی کنم، این پاره پاره تنها را
بنی اسد همه رو سوی قتلگاه کنید
به پیکری که بوَد غرق خون نگاه کنید
به مصحفی که شده آیهآیه گریه کنید
ز آه خود، رخ خورشید را سیاه کنید
تنی کـه ریخته از هم چگونه بردارید
کمک کنید، که یک قطعه بوریا آرید
بنی اسد تن پاک برادرم اینجاست
که عضوعضو وجودش ز هم جداست جداست
هر آنکه دید ورا گفت این رسول خداست
کمک کنید که این جان سیدالشهداست
دل حسین نـه تنها گسسته از داغش
پس از پدر کمر من شکسته از داغش
بنی اسد نگهم بر دو شاخۀ یاس است
بر آن نشانه لبهای سیّدالناس است
به احترام بگیرید هر دو را سردست
ادبکنیدکه این دستهای عباس است
نه دست مانده به جسم مطهرش نه سری
خــدا بـه مـادرش ام البنین کند نظری
بنی اسد گل صدپارهای، در این چمن است
شهید بی زرهی، پارهپاره پیرهن است
ادب کنید که این ماه سیزده ساله
پسرعموی عزیزم، سلالۀ حسن است
به تیر و نیزه تن پارهپارهاش سپر است
ز حلقههای زره، زخمهاش بیشتر است
بنی اسد بدنی پشت خیمه مدفون است
دل رباب و دل فاطمه بر او خون است
مزار اوست همان روی سینۀ پدرش
ز خون او گل روی حسین گلگون است
هنوز هست به سوی حسین دیدۀ او
سـلام «میثم» بــر حنجـر بریـدۀ او
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
- چهارشنبه
- 8
- آبان
- 1392
- ساعت
- 7:57
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه