• دوشنبه 3 دی 03


شعر اربعین حسینی -( شب بود و عشق بود و تو بودی و ماه بود )

1572
1

 شب  بود و عشق بود و تو بودی و ماه بود
ای نخل سر بلند دلت رو براه بود
گم بود در عمیق نگاهت شکوه خاک
دل ها همه به عصمت اسمت گواه بود
روح فرات تشنه ی دریای دست تو
رودی که تا همیشه فقط روسیاه بود
پاشیده بود خون تو بر ماسه های داغ
درجذر و مد دل که زمین بی پناه بود
یک سو تمام آینه یک سو تمام سنگ
زینب دل شکسته ی بی تکیه گاه بود
دشت از سکوت پر شده بود آن غروب محض
وقتی نبود آن که دلش روبراه بود

شاعر : سیروس مرادی رویین تنی

  • چهارشنبه
  • 8
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 13:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران