• سه شنبه 15 آبان 03


شعر ورود کاروان به کوفه -( بر نیزه زلف شعر رها شد ، نیامدی )

1965
1

 بر نیزه زلف شعر رها شد ، نیامدی
پای جنون به معرکه وا شد ، نیامدی
در خیمه گاه کاغذ آتش گرفته ای
تک تک حروف شعله نما شد ، نیامدی
برگشت مشک جوهر آبی به روی میز
پشت غزل دوباره دوتا شد ، نیامدی
در قتلگاه دفتر در خون شناورم
سرهای بیت هام جدا شد ، نیامدی
افتاده پاره پاره تن دفترم به خاک
این دشت واژه کرببلا شد ، نیامدی
شاعر نوشت با قلم سر شکسته اش
مضمون اسیر قافیه ها شد نیامدی

 

  • چهارشنبه
  • 8
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 13:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران