دل از جهان بريدم و گفتم حسين حسين
عشقش بجان خريدم و گفتم حسين حسين
دادند چونكه باده ي قالوا بلي مرا
ز آن جرعه اي چشيدم و گفتم حسين حسين
عكس جمال دوست در آيينه ي ضمير
در يك نگاه ديدم و گفتم حسين حسين
چون مرغ پر شكسته ي از آشيان جدا
تا كوي او پريدم و گفتم حسين حسين
مي گفت يا حسين، شب و روز مادرم
من هم از او شنيدم و گفتم حسين حسين
هر جا مجال يافتمي بزم ماتمش
با اشك و آه چيدم و گفتم حسين حسين
برگرد شمع روشن بزم عزاي او
پروانه سان پريدم و گفتم حسين حسين
در نيمه هاي شب به اميد حريم او
آه از جگر كشيدم و گفتم حسين حسين
گاهي زدم به سينه و گاهي به سر زدم
گه پيرهن دريدم و گفتم حسين حسين
دنبال دسته هاي حسيني برهنه پا
در كوچه ها دويدم و گفتم حسين حسين
مهر حسين دار و ندار «مويد» است
دل از جهان بريدم و گفتم حسين حسين
شاعر : استاد سید رضا موید
- پنج شنبه
- 9
- آبان
- 1392
- ساعت
- 14:6
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد سید رضا موید
ارسال دیدگاه