• پنج شنبه 9 فروردین 03


متن شعر و روضه شب جمعه حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام به نفسِ حاج حسن خلج -(منت خدای را به غمت مبتلا شدم)

2805
4

منت خدای را به غمت مبتلا شدم
صد شکر عاشقِ نجفُ و کربلا شدم

اُفتاده ام به دامِ تو صیادِ مهربان
*عجب گرفتارم کردی آقا .. از هرچه بگذریم سخنِ دوست خوش ترست .. نزدیکِ یک ماهِ از پایانِ ماهِ صفر میگذره دل ها بهونه میگیره برا حسین زار بزنه .. گرچه این روزها داره مریض داری میکنه .. دورِ بسترِ مادرش داره میگرده ..*

حسین جانم .. حسین جانم ...
حسین جانم .. جانم .. جانم ..

اُفتاده ام به دامِ تو صیادِ مهربان
وز قید و بندِ غیرِ تو یکجا رها شدم

*چی بگم از آقایی و بزرگواری و کرامتت .. فرمود زینب جان برو اون پیراهن کهنه رو بیار .. پیرهنُ پوشید راوی میگه دیدم آقا چند پیرهن قیمتی و با ارزشُ رو این پیرهن پوشید رو این پیرهنا زره پوشید زینب سوال کرد حسین جان ، تو این هوایِ گرمُ و آفتابِ سوزان چرا چند تا پیرهن رویِ هم پوشیدی؟!.. فرمود زینب جان اونی که برا غارت میاد تو گودال به یه امیدی میاد .. نمیخوام دست خالی بره بیرون .. این لباس هایِ قیمتی رو پوشیدم که ببرن ..
عزیز برادر این پیرهن کهنه رو چرا پوشیدی؟! فرمود زینب جان ، لباس هامو میبرن .. خواستم بدنم برهنه نمونه .. اُف بر این مردم .. یه وقت زینب واردِ گودال بشه ببینه بدنِ برهنه ی حسین ..

لباسِ کهنه چه حاجت که زیرِ سم ستور
تنی نمانده که پوشند کهنه یا کفنت

قباله ای که دلِ مادرم از آن خون شد
تو را شهید با همان قباله کرده است عدو

*روزِ عاشورا جمعه بود .. ولی زینب تا بدنُ دید گفت سلام بر کشته ای که روز دوشنبه کشتنش .. یعنی حسین جان همون روزی که لگد به در زدن .. همون روزی که پهلویِ مادرمُ شکستن .. همون روزی که صورتِ مادرنُ نیلی کردن .. همون روز تو رو کشتن ، حسنُ کشتن ، علی رو کشتن .. 

اللّهُمّ العَن اَوَّل ظالِم ظَلَمَ حَق مُحَمَّد و آل محمد و آخِرَ تابع لَه علی ذلک اَللهم العَنِ العِصابَه الَّتی جاهَدَتِ الحُسَین و شایعَت و بایعَت و تابعَت عَلی قَتلِه اللّهُمّ العَنهُم جَمیعاً ..  *

گلی گم کرده ام میجویم او را
به هر گل میرسم میبوسم او را

گل من یک نشانی در بدن داشت
یکی پیراهنِ کهنه به تن داشت

آن تشنه شهید را تماشا میکرد
از اشک دو دیده را چو دریا میکرد

میگفت که از این همه تیر و پیکان
ای کاش یکی به قلبِ من جا میکرد

اگر کشتن چرا آبت ندادن
چرا زان دُّرِ نایابت ندادن

اگر کشتن چرا خاکت نکردن
کفن بر جسمِ صد چاکت نکردن

دعا کن خواهرت زینب بمیرد
نباشه بعدِ تو ماتم بگیرد

اگر کشتن چرا آماده هستن
به پایِ اسب نعلِ تازه بستن

  • پنج شنبه
  • 30
  • آبان
  • 1398
  • ساعت
  • 13:18
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید


حجم فایل 5.61 MB
تعداد بازپخش 151
تاریخ بارگذاری پنج شنبه 30 آبان 1398 06:19

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران