• سه شنبه 4 دی 03


شعر کربلا -( از بلا تا کربلا راهی نبود )

6062
18

 از بلا تا کربلا راهی نبود
شب به پایان آمد و ماهی نبود
غم درون سینه ها غوغا نمود
در دلش غمها ولی چاهی نبود
کافران غرق گناه و معصیت
دین و دنیا را که اکراهی نبود
شهر را ماتم گرفت و همهمه
کفر طغیان کرده و شاهی نبود
وای من زینب چرا تنها شده
دختران گریان و همراهی نبود
ناله ی طفلان درون خیمه ها
گه گداری بود و گه گاهی نبود
داد و شیون در حرم بالا گرفت
ظلمتی در پیش و مصباحی نبود
بین عجب عظمی غمی بر پا شده
کربلا یک قصه ی واهی نبود

  • پنج شنبه
  • 9
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 15:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران