شوق دیدار تو روز آخری دارم هنوز
از فراق و دوریت چشم تری دارم هنوز
پای گهواره نشسته می زنم بوسه بر آن
در خیال خود علی ِّ اصغری دارم هنوز
یادداری گفتم ای بابا که ما لب تشنه ایم
گفته بودی دخترم آب آوری دارم هنوز
بی تو غارت رفت عصر واقعه خیمه ولی
از حریر خیمه برسر معجری دارم هنوز
پیکرم بر روی خاروگیسویم در دست زجر
موی سر جا مانده امّا پیکری دارم هنوز
ضرب سیلی کعب نی یا تازیانه خیزران
با هجوم ضربه ها بال وپری دارم هنوز
گوشواره گل سر ، رفت ز دستم امّا
مثل عمه بر سر خود روسری دارم هنوز
از غروب آتشین و خیمه سوزی حرم
صورت وپا وسر شعله وری دارم هنوز
مجلس ویرانه چون شام غریبان شد پدر
پیش چشم خونی ام خونین سری دارم هنوز
- پنج شنبه
- 9
- آبان
- 1392
- ساعت
- 16:21
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه