در غربت این سرزمین افتاده پرپر بر زمین یاس جوانمرگ من
دریای خون گشته دلم اتش گرفته حاصلم جانی نمانده به تن
صورت بذارم بر گل رخساره ی پر خون او
اشک روانش ده به روی پیکر گلگون او
خاک زمین شد آشنای گریه ام
پیچیده در صحرا صدای گریه ام
اکبر من وای وای
خون می چکد از تیرها از نیزه ها شمشیرها خون گل پرپرم
دارم کنار جسم او روی لبانم اسم او ای وای علی اکبرم
آخر چگونه این تن صد پاره را با خود برم
آه ای جوانان بنی هاشم بیایید از حرم
ای وای من ای وای من ای وای من
شد آیه آیه سوره ی طاهای من
اکبر من وای وای
- یکشنبه
- 12
- آبان
- 1392
- ساعت
- 11:50
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه