نام اين دشت بلا گر به يقين كرببلاست
تا صف حشر همين خاك بود بستر من
اندر اين دشت بلا كشته زشمشير شوند
ياورانم همه در پيش دو چشم تر من
اندر اين دشت بلا از پي يك قطره آب
تير بيداد رسد بر گلوي اصغر من
اندر اين دشت شود در عوض غسل و كفن
پايمال سم اسبان بدن اطهر من
- سه شنبه
- 14
- آبان
- 1392
- ساعت
- 15:53
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه