میرسد روزی که بی چون و چرا می بینمت
میرسد روزی که ای شاه وفا می بینمت
عامل وصل من و تو ذوق بارانی بود
میرسد روزی که با حال بکا می بینمت
میرسد روزی که تکیه میدهی بر کعبه و
در کنار خانه ی امن خدا می بینمت
من امید وصل دیدار تو را دادم به دل
یوسف گمگشته ی خیرالنسا می بینمت
یابن طاها یابن یاسین یابن طور آقای من
شاه دین حبل المتین کهف الوری می بینمت
امپراطور زمین و آسمان بالانشین
در کنار سفره ی بیچاره ها می بینمت
در میان خلق و خوی آدمی شایسته ی
مهربانی های قلب مصطفی می بینمت*
در تقاص ضورت نیلی زهرای بتول
منتقم با ذوالفقار مرتضی می بینمت
تو کریم بن کریم بن کریم بن کریم
من غریب همچون امام مجتبی می بینمت
ای تک و تنهای عالم ای حسین عصر ما
وارث شاه مرمل بالدما می بینمت
سجده های ناب طولانی برایت ارثیه ست
من تو را سجاد بر سجاده ها می بینمت
حجت اللهی و بس علم لدنی نزد توست
باقرالعلم بدون انتها می بینمت
مکتب شیعه نشان بیرقش دست شما
صادقی و صادق آل عبا می بینمت
کظم غیظ آدابی از رفتار هر روزت بود
بامرام و بامروت با صفا می بینمت
فانی فاللهی و بی مثل و مانند و بدیل
در مقام بندگی آقا رضا می بینمت
دست خالی آمدم ردم نکردی یا جواد
شاه جود و بخشش و اهل سخا می بینمت
گوشه چشمی کن شبی تاکه مسلمانم کنی
هادی بیگانگان و رهنما می بینمت
العجل الساعه و الغوث یابن العسگری
منجی زندانی دام بلا می بینمت
وعده ای داده ای و میدانم هرجا میشود
ذکر وخیر ساقی لب تشنه ها می بینمت
ماه پیروزی خون بر تیغ و تیر و نیزه ها
غرق حزن و ماتم و شور ونوا می بینمت
بانی غم های عاشورایی شیب الخضیب
هر شب ماه عزا در روضه ها می بینمت
پابه پای عمه جانت آمدی تا نینوا
زائر سرهای روی نیزه ها می بینمت
کودکی وصل فراق یار یادم داده است
بر دلم افتاده امشب یا اَبا می بینمت
کار و باری با من عاصی نداری نازنین ؟
اربعین صحن و سرای کریلا می بینمت
این شب جمعه بیا باهم عزاداری کنیم
یا لثارات الحسین ، ایوان طلا می بینمت
شاعر : علیرضا خاکساری
- سه شنبه
- 14
- آبان
- 1392
- ساعت
- 16:35
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
علیرضا خاکساری
ارسال دیدگاه