میان خیمه قحط آب است ، حرم دیگر در اضطراب است
پریشان گیسوی رباب است ، واویلا
عطش غوغایی کرده بر پا ، صدایی آید بین زنها
رباب آهسته جان زهرا ، واویلا
واویلا ، به سر میزند هاجر کربلا
نگاه همه سوی مشک سقا ، ترک خورده لبها
لبان خشکت برهم مزن علی
مزن تو آتش بر قلب من علی
زبان نداری گوئی سخن علی
یابن الزهرا مظلوم کربلا
******
توئی شش ماهه یاور من ، عجب خاکی شد بر سر من
مکن لب لب ای اصغر من ، واویلا
کنم مظلومانه نگاهت ، شده خونین زلف سیاهت
در آغوشم شد قتلگاهت ،واویلا
واویلا ، سر تو زدن رو به این نامردان
تلذی مکن با لبانی عطشان ، شدم دل پریشان
زبان مچرخان دور لبت علی
نمانده چیزی از غب غبت علی
شد آخر آرام تاب و تبت علی
یابن الزهرا مظلوم کربلا
******
مده با لبخندت عذابم ، نمودی با خونت خضابم
به فکر احوال ربابم ، واویلا
پر از خون شد یکباره رویت ، کشم تیر از زیر گلویت
دهم با خونت شستشویت ، واویلا
لالائی ، چه زیبا به دستان من خوابیدی
چنان غنچه ای یکدفعه پاشیدی ، ز ما دل بریدی
چه کرده است تیر با حنجرت علی
جدا شد ازتن دیگر سرت علی
دهم چه پاسخ بر مادرت علی
یابن الزهرا مظلوم کربلا
شاعر : قاسم نعمتی
- چهارشنبه
- 15
- آبان
- 1392
- ساعت
- 6:0
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه