قدم بر میداری خرامان ، بدنبال تو دیده گریان
محاسن بر دستم علی جان ، عزیزم
نگاهی بابا پشت سر کن ، بیا و رحمی بر پدر کن
نظر بر این چشمان تر کن ، عزیزم
علی جان ، برو سوی میدان ولی آهسته
دل اهل خیمه به سویت بسته ، شدم دل شکسته
بروی مرکب ثانیِ حیدری
آینه دار روی پیمبری
شبیه سقا یک رکن لشگری
یابن لیلا جانم علی علی
******
ترک افتاده بر لبانت ، بیاور بیرون این زبانت
فدای خشکی دهانت ، علی جان
دلم تنگ بوسیدن تو ، نگاهم غرق دیدن تو
نبینم من پاشیدن تو ، علی جان
ولدی ، خمیده شدم تا که قد کشیدی
پریشانیَم را پی خود دیدی ، زمن دل بریدی
خدانگهدار پیغمبر حرم
نما مدارا با قلب خواهرم
چه آید آخر بعد تو بر سرم
یابن لیلا جانم علی علی
******
گرفتار لشگر شدی تو ، چنان لاله پر پر شدی تو
چقدر شکل مادر شدی تو،علی جان
برایت کوچه وا شد ای وای ، به پهلو نیزه جاشد ای وای
سرِ اسمت دعوا شد ای وای،علی جان
ولدی ، به زانو کشیدم خودم را اینجا
مکش پای خودبر زمین ای بابا ، علی ماه لیلا
کنار نعشت خورده پدر زمین
صدا زدم ای خواهر بیا ببین
ببین عبایم جسم علی بچین
یابن لیلا جانم علی علی
شاعر : قاسم نعمتی
- چهارشنبه
- 15
- آبان
- 1392
- ساعت
- 6:1
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
محمد