الا اي ماه خونين كه آستانت آسمان بوسد
چه زيبا آمدي تا دخترت هم آستان بوسد
تو با سر آمدي من هم به جان گردم پذيرايت
كه هر عاشق رخ جانانه خود را به جان بوسد
پدر بوسم لبت جايي كه بوسيدست پيغمبر
ولي در طشت زر ديدم كه چوب خيزران بوسد
تو را من هر چه مي بوسم چرا من را نمي بوسي
چو باشد رسم، مهمان را كه روي ميزبان بوسد
اگر وقت وداع آخرين با عمه ام زينب
ندانستم چرا زير گلويت با فغان بوسد
ولي الحال مي فهمم كه مي بينم سرت بي تن
كه رگ هاي گلويت را صبا بويد، سنان بوسد
شاعر : استاد سید رضا موید
- چهارشنبه
- 15
- آبان
- 1392
- ساعت
- 12:22
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد سید رضا موید
ارسال دیدگاه