واحد – زمزمه (ده شب)
(کوفه میا حسین جان)
عمه بیا که بابا مهمانِ من شد امشب
به روی رَحلِ دامان قرآنِ من شد امشب
با گوشِ جان شنیدم آوایِ آهِ زهرا
ویرانه شد چراغان از نور ماهِ زهرا
ای جلوه ی جمال محمدی پدرجان
با سر به دیدنِ من خوش آمدی پدرجان
من که به شهرِ اشک و درد و بلا مقیمم
کیی؟ کرده ای پدرجان در کودکی یتیمم
از داغ تو پدر جان آخر شوم شهیده
رَگهای گردنت را بگو چه کَس بریده
شاعر : حاج امیر عباسی
- پنج شنبه
- 16
- آبان
- 1392
- ساعت
- 13:25
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه