واحد – زمزمه (ده شب)
(کوفه میا حسین جان)
تا به سحر بگریند زهرا و آل حیدر
آمد شب وداعِ یک خواهر و برادر
هستند این دو محزون بر یکدگر چو مجنون
فردا شود یکی شان غرقه به لُجّه ی خون
امشب وجود خواهر پر شور و سوز و آوا
فردا سر برادر بر نیزه های أعدا
امشب حزینه خواهر غرق شکوه و اِجلال
فردا تنِ برادر بی سر به خاک گودال
امشب گل رباب است در بین گاهواره
فردا خورد سه شعبه بر حلق شیرخواره
شاعر : حاج امیر عباسی
- پنج شنبه
- 16
- آبان
- 1392
- ساعت
- 13:37
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه