امشب هوای کربلا دارد دل من
حال و هوایی آشنا دارد دل من
شش گوشه ات را تا نبینم بی قرارم
اصلا مگر بی تو صفا دارد دل من؟
عمری شدم من خوشه چین فضلت امّا
تا روز مرگم هم وفا دارد دل من
شاید میان روضه ها دستم بگیری
اینگونه حاجت از خدا دارد دل من
با عشق تو احساس تنهایی ندارم
بی لطف تو رنج و بلا دارد دل من
قرآن و عترت زنده از خون حسین است
جز هیئت و روضه کجا دارد دل من؟
شد نوکری کردن همیشه افتخارم
این هم ز الطاف شما دارد دل من
شاعر:محسن زعفرانیه
- پنج شنبه
- 16
- آبان
- 1392
- ساعت
- 20:25
- نوشته شده توسط
- رهگذر عشق
- شاعر:
-
محسن زعفرانیه
علی حسنی
زهرا شدی،علی شدی ومصطفی شدی
وقتی عسل ز لعل لبت بوسه ای گرفت
تنها سواره ی حسن مجتبی شدی
از بس عزیز هستی واز بس که محشری
بین قنوت زینب کبری دعا شدی
دل ها شکست و غصّه حرم را فرا گرفت
وقتی که از کنار عمویت جدا شدی
بند رکاب حسرت پای تو را کشید
تا راهی میانه ی دشت بلا شدی
دانه به دانه موی عمویت سفید شد
وقتی زمین فتادی و وقتی که تا شدی
در بین معرکه چقدَر نیزه خوردی و
پرپر شدی خلاصه شدی نخ نما شدی
یک نیزه دار جسم تو را بر زمین زد و
بر زیر نعل کشته ی بی انتها شدی
تشییع پیکرت چقدر دردسر شد و
آخر میان تکّه حصیری تو جا شدی
آن خاطرات کوچه دوباره مرور شد
وقتی به زیر پای عدو جابه جا شدی
التماس دعا شنبه 18 آبان 1392ساعت : 07:32