عاشقت دور از حرم احساس غربت می کند
باز با عکس حرم یک گوشه خلوت می کند
باز با حال بکاء زانوی غم گیرم بغل
با خودم گویم که آیا او اجابت می کند؟
وری کرب و بلا داغ دل آواره ام
این دل جا مانده ام هر دم شکایت می کند
نه به ثروت نه به همت نه به قسمت بوده که
این زیارت را فقط ارباب دعوت می کند
حن محشر هم به روی نوکر بیچاره اش
نیم نگاهی هم کند آقا،کفایت می کند
ار و بارم نوکری حضرت خون خداست
والدینم از من احساس رضایت می کند
سرّ ذکر یا اباالفضلش نمیدانم که چیست
هرکه هرجا گویدش حس شجاعت می کند
صیقل دل،حل مشکل،مست لایعقل،عجب!
جمله ی این کار ها را خاک تربت می کند
نام زینب غم بیارد بر دل دلداده ام
نام او از مقتلی گویا حکایت می کند
روضه ی انگشترت بر لب بیارد جان من
زینبت دیده چگونه او جسارت می کند
نای نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود
نام زینب گوییا روضه روایت می کند
خنجر کندش نمی برّد به فکر نیزه است...
پیش زینب قاتلش آیا رعایت می کند؟
شاعر : یاسین قاسمی
- یکشنبه
- 19
- آبان
- 1392
- ساعت
- 5:26
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
یاسین قاسمی
ارسال دیدگاه