آسمان پیش نگاه تر من می لرزد
تو زمین می خوری و پیکر من می لرزد
خبرت را به سوی خیمه هراسان بردند
خیمه از حال دل مضطر من می لرزد
دست من نیست کنار تو زمین می افتم
زانویم از غم آب آور من می لرزد
تیر در چشم تو چون خورد سپاهم آشفت
صف مژگان تو نه لشکر من می لرزد
چون عطش شعله کشد لرزه به تن می افتد
بین گهواره علی اصغر من می لرزد
بعد تو دست حرامی به حرم باز شده
بی سبب نیست تن دختر من می لرزد
دشمن از کشتن تو فکر جسارت کرده
رفتی و بی تو دل خواهر من می لرزد
- سه شنبه
- 21
- آبان
- 1392
- ساعت
- 5:39
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه