ماه من تو کجا و خاک کجا؟
آسمان را سپرده ای به زمین
خوب شد زینبم نبود و ندید
با چه وضعی تو خورده ای به زمین
**
با زمین خوردنت من افتادم
خواهرم بین خیمه ها افتاد
یکی از دست های تو اینجاست
بگو آن دیگری کجا افتاد؟
**
این همه سال منتظر بودم
بشنوم یک برادر از آن لب
گفتی اما چگونه ؟شکر ،ولی
حسرتش ماند بر دل زینب
**
با چه رویی به خیمه برگردم
چه بگویم جواب طفلان را
تا برایت دعا کنند دیدم
جمع کرده رباب طفلان را
**
با چه رویی حرم روم وقتی
پیکرت را نمی برم عباس
بعد تو وای بر دل زینب
بعد تو وای بر حرم عباس
**
ترسم از غارت تو و خیمه ست
این جماعت ز حرص لبریز اند
نروم ، میروند سمت خیام
بروم بر سر تو میریزند
**
غارتش را شروع کرده عدو
آن که این مشک پاره را ببرد
با چه وضعی غروب از خیمه
معجر و گوشواره را ببرد
شاعر: محمد بیابانی
- سه شنبه
- 21
- آبان
- 1392
- ساعت
- 5:44
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد بیابانی
ارسال دیدگاه