چشمان خویش واکن و بنگر که مادرم
اینجا کنار پیکر توست ای برادرم
تنهایم و مقابل این خیل دشمنان
عباس من به غیر تو کس نیست یاورم
با رفتنت امید رباب نا امید شد
با رفتن تو میرود از دست اصغرم
لرزه فتاده است به دستانم و چسان
این تیر را ز دیده تو در بیاورم
از ما جوان نمانده که اورا صدا کنم
تنها تورا چگونه سوی خیمه ها برم
خیز و ببین تو حال مرا تا که پی بری
داغ تو با حسین چه کرد ای برادیم
بهر تنت نمانده عبایی به خیمه ها
ماندم چسان تورا ببرم جانب حرم
جان حسین خیز و دفاع کن ز خیمه ها
ورنه اسیر می شود عباس خواهرم
با من بگو جواب سکینه چه می شود
از من اگر سراغ تو بگرفت دخترم
- سه شنبه
- 21
- آبان
- 1392
- ساعت
- 12:11
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه