با خنده پای اهل جفا می خورد زمین
ساقی میان علقمه تا می خورد زمین
کارش تمام می شود آن کس که عاقبت
سرلشگرش کنار لوا می خورد زمین
باید که دختران حرم گریه سر دهند
وقتی عمو به دست قضا می خورد زمین
چیزی نمی کشد که عدو حمله می کند
آن لحظه هر کسی به جفا می خورد زمین
سر نیزه های لشگریان می رود هوا
شاه غریب کرب و بلا می خورد زمین
طفلی سه ساله بین تکاپوی نیزه ها
با ضربه های سخت عصا می خورد زمین
یک خواهری محجّبه بالای تپّه ای
تا می دود به سمت اخا می خورد زمین
شاعر : علی حسنی
- سه شنبه
- 21
- آبان
- 1392
- ساعت
- 15:22
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
علی حسنی
ارسال دیدگاه