زینب چو دید پیکر آن شه روی خاک
از دل کشید ناله به درد سوزناک
کای خفته خوش به بستر خون دیده باز کن
احوال ما ببین و سپس خواب ناز کن
ای وارث سریر امامت زجای خیز
بر کشتگان بی کفن خود نماز کن
طفلان خود به ورطه بحر بلا نگر
دستی به دستگیری ایشان دراز کن
سیرم ز زندگانی دنیا یکی مرا
لب بر گلو رسان و ز جان بی نیاز کن
بر خیز صبح ، شام شد ای میر کاروان
ما را سوار بر شتر بی جهاز کن
یا دست ما بگیر و از این دشت پر هراس
بار دگر روانه به سوی حجاز کن
- یکشنبه
- 26
- آبان
- 1392
- ساعت
- 8:23
- نوشته شده توسط
- یحیی
یحیی رحیمی
۰۹۳۸۸۰۷۵۶۴۷
پنج شنبه 5 فروردین 1400ساعت : 22:09