• شنبه 15 اردیبهشت 03


از سر نیزه دعایی كن سوای این و‌ آن

2596
1

از سر نیزه دعایی كن سوای این و‌ آن
چون امیدی نیست دیگر به دعای این و آن
جاده ای هستم كه پایانم تویی امّا بدان
مانده روی بغض هایم ردّ پای این و آن
تا علم افتاد بی مولا و بی صاحب شدم
می چكد خون دلم از طعنه های این و آن
صبر هم اندازه ای دارد برادر تا به كی
سر ببینم در میان دست های این و آن
نعل ها تقسیم می كردند با بی دقتی
پاره های جسم پاكت را برای این و آن
دخترت را سنگ ها از بس اذیت كرده اند
می پرد از خواب شب ها با صدای این و آن
"البلاء للولا" پس هر چه پیش آید خوش است
كربلا ماییم یعنی مبتلای این و آن
شاعر:پیمان طالبی

  • پنج شنبه
  • 30
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 7:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران