• دوشنبه 3 دی 03

 رسول میثمی

شعر شهادت امام موسی کاظم(ع) -( سالها وقتِ دعایِ سحرم خندیدند )

2536
1

 سالها وقتِ   دعایِ   سحرم    خندیدند
درسیه چال به اشکِ  بصرم  خندیدند
سالها  شد سپری در  غل  و  زنجیر عدو
و  به  آزردگی   بال  و  پرم  خندیدند
روزها روزه ام  و ناله  کنان  بهر  حسین
 بر لب خشک وبه چشمان ترم خندیدند
شد  پذیرایی شان  سیلی و دشنام   و  لگد
جای  افطار  به   درد  ِ کمرم  خندیدند
مادرم فاطمه را چون  که  صدا   میکردم
 به   جواب ِ نفس   ِ نوحه گَرَم  خندیدند
این نگهبان بخدا نسل و تَبار  زَجر   است
از همانها  که  به اطفال حرم خندیدند
خون دل خوردم از آن زخم زبانها همه عمر
 دائما ً بر نفس   شعله  وَرم  خندیدند
شکر حق  گفتم  و در خلوت با  ربّ  جَلیل
چهره بر خاک و بسوز جگرم  خندیدند
تاکه آن زهر به جان کندن من خاتمه داد
 شاد گشتند و همه دور و بَرم خندیدند
یاد   کن  با   قلمت   (میثمی)  از  غمهایم
 چونکه    بالایِ  سر ِ مُحتضَرم خندیدند

شاعر : رسول میثمی

  • دوشنبه
  • 27
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 13:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران