• چهارشنبه 16 آبان 03


شعر شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( علی جون گریه رو بس کن، مادرت طاقت نداره )

2302
12

 علی جون گریه رو بس کن، مادرت طاقت نداره
همه میگن توی خیمه، عمو رفته آب بیاره
ماهی کوچیک تشنه، که لبات مثل کویره
من دیگه شیری ندارم، الهی رباب بمیره
یه دفه تو دل میدون، محشر کبرا به پا شد
صوت "هل من ناصر" اومد، تو حرم غوغا به پا شد
علی با چشمای خستش، به چش عمه نگا کرد
با یه ضربه مثل حیدر، بند قنداقه رو وا کرد
آقامون اومد تو خیمه، علی اصغر و بغل کرد
با نگاه مهربونش، همه مشکلا رو حل کرد
وقتی اومد توی میدون، همه جا ولوله افتاد
چشم ابن سعد نامرد، تو چش حرمله افتاد
امون از تیر سه شعبه، گل و از ساقه جدا کرد
انگاری یه سیب سرخ و، از رو قنداقه جدا کرد.

شاعر : عمار موحد

  • چهارشنبه
  • 29
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 4:5
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



عباس

پاسخ: شعر شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( علی جون گریه رو بس کن، مادرت طاقت نداره )
با یه ضربه مثل حیدر، بند قنداقه رو وا کرد
خداییش همین مصراعیه گفتین اصلا خنده آور نیست کودکی که حال نداره گریه کنه اینطوری توصیف میکنید
این طوری حرف در دهان مداحانی میزارید که هیچ معرفت مداحی ندارند و فقط صدای خوبی دارند همین ها رو میخونند بعد ابروی شیعه میرود

دوشنبه 10 شهریور 1393ساعت : 18:21

نوید

پاسخ: شعر شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( علی جون گریه رو بس کن، مادرت طاقت نداره )
جناب عباس عزیز!
شعر را باید با منطق شعر بررسی کرد. در این بیت از آرایه اغراق استفاده شده و به نظر من شاعر به خوبی تصویر پاسخ گویی حضرت علی اصغر علیه السلام به هل من ناصر سیدالشهدا علیه السلام را نشان داده.

چهارشنبه 8 بهمن 1393ساعت : 06:33

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران