اشكم چكید گوشۀ پلكم كه خیس شد
با یك سلام بر تو سرشتم نفیس شد
با گریه بر لهوف تو دنیا شروع شد
لوح و قلم برای تو روضه نویس شد
از بس حدیث آمده كه فابك للحسین
چشمم برای گریه ی دائم حریص شد
منصور، زیر قبه فقط خرج اشك شد
تا بر ملائك حرم تو رئیس شد
باید برای خدمت بر تو تلاش كرد
باید غذای جون تو را كاسه لیس شد
از چشم مهربان تو راه گریز نیست
بیچاره آن كسی كه غلام و كنیز نیست
شاعر : محسن حنیفی
- چهارشنبه
- 29
- آبان
- 1392
- ساعت
- 4:20
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محسن حنیفی
ارسال دیدگاه