هوس کربلا زده به سرم
چه غریبانه در شب جمعه
روضه خوان تو می شوم آقا
با دل خسته هر شب جمعه
رو به چشمان روشن مرقد ...
چشم زوّار تو قد دریاست
در جوار ضریح شش گوشه
روضه خوان تو حضرت زهراست
مرغ جان تمام سینه زنان
خوش نشسته به روی بام حسین (ع)
دستشان روی سینه می آید ...
تا می آید به گوش ... نام حسین (ع)
هرکسی دل به عشق تو داده
می شود محرم حسینیه ... تا
بعد ِ اتمام روضه می نوشد
چای تازه دم حسینیه را
حال من در میان روضه ی تو
شرح زیبای احسن الحال است
قاتل من ... ولی به جان شما
مرثیّه های سخت گودال است
بعد از این که تن تو را بین ِ ...
خاک گودال زیر و رو کردند
خیمه های تو را وجب به وجب
دشمنان تو جستجو کردند
پیکر زخمی تو را زیر ...
حجم سنگین پاش ... می بینم
دارم انگار با دو چشم ترم
صحنه ای دلخراش می بینم ...
در پس ضربه های خنجر شمر
پیکرش تیغ می کشد ... نبُرید
روی تلّ ... در کنار عمّه ی خویش
دختری جیغ می کشد ... نبرید
شاعر : اسماعیل شبرنگ
- چهارشنبه
- 29
- آبان
- 1392
- ساعت
- 6:50
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
اسماعیل شبرنگ
ارسال دیدگاه