• شنبه 3 آذر 03


شعر شهادت امام حسین(ع) -( قصددارم عشق را گریان کنم )

1693

قصددارم عشق را گریان کنم
با مدد از فاطمه طوفان کنم
مرد جانبازی اگر هستی بمان
ورنه این غمنامه را هرگز مخوان
روضه ای بی پرده خوانم منجلی
پس تو هم با من بگو یک یا علی
کربلا را کن مجسم پیش خویش
با دلی آشفته و زار و پریش
روز عاشورا پس از یک ظهر خون
آفتاب گرم و در اوج جنون
جمله گلها از پی هم رفته اند
غرق خون بر خاک صحرا خفته اند
باغبان تنها میان کربلاست
در مصاف جنگ با قوم جفاست
تشنگی آهسته بر او چیره شد
کم کمک رنگ لبانش تیره شد
شربت آبی مهیا شد برش
تا بنوشد کم کند سوز عطش
باغبان تا عزم نوشیدن نمود
تیری آمد بر لب و کامش فرود
در همی اثنا دگر تیری رسید
جبهه ی پیشانی او را درید
تیر را بیرون کشید و چاره کرد
خون ز جای زخم او فواره کرد
خواست تا آساید از مردان پست
سنگی آمد تارک اورا شکست
جامه بالا زد به پیشانی کشید
تیری آمد سینه اش را هم درید
در همین اثنا که در خون غرقه بود
بر سرش شمشیر کین آمد فرود
واقعا دیگر به تن نائی نداشت
تیر آمد در دهانش پا گذاشت
خون کمی راه تنفس را ببست
ناگهان تیری به حلقومش نشست
نیزه ای در پهلوی شه جا گرفت
قصه ی غربت دوباره پا گرفت
وای از آن وقتی که شاه دلحزین
شد نگون از صدر زین روی زمین
تیر را بیرون کشید از حلق خویش
دشمنان هم حمله ور از پشت وپیش
سوی کتفش ضربه ای از کین شتافت
شانه و کتف چپ شه را شکافت
گشت کتف چپ جدا از پیکرش
نیزه ای هم شد درون گردنش
تیر بر بالای سینه اش نشست
رفت شه از هوش و چشمانش ببست
چون به هوش آمد دگر نائی نداشت
شمر دون در بین مقتل پا گذاشت
شمر زانو زد به روی سینه اش
از قفا سر را برید از پیکرش
باغبان هم عاقبت پرواز کرد
تازه گویا عقده ها را باز کرد
پنجه زد در موی سر،سر را گرفت
راس شه بر روی نیزه جا گرفت
این که من گفتم فقط یک شمه بود
از غمی که جان و دلها را ربود
عذر تقصیرم پذیرا کردگار
اینچنین به پرده گفتم داغ یار

شاعر : مسعود مهربان

  • پنج شنبه
  • 30
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 6:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران