• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهادت امام صادق(ع) -( درشب غصه دلم رنگ سحر میخواهد )

3468
3

 درشب غصه دلم رنگ سحر میخواهد
وقت پرواز شده بال سفر میخواهد
غربت شهر مدینه همه جا معروف است
روضه اش خون دل و دیده تر میخواهد
حرمت موی سپیدم که در این شهر شکست
قصه ای شد که سرانجام جگر میخواهد
همه قوت من را اثر زهر گرفت
آهم از بغض ترک خورده اثر میخواهد
نیمه شب دشمن و بی حرمتی اش یادم هست
او چه از جان منِ سوخته پر میخواهد
 طرف کوچه کشیدند و عبایم افتاد
بردن پیر مگر چند نفر میخواهد؟
آتش و هیزم و کوچه همه اش تکراری ست
غم این صحنه فقط ضربه ی در میخواهد
نه عمامه به سرم بود زمین افتادم
نه کسی دور و برم بود زمین افتادم
جام چشم من بی تاب پر از غم میشد
داشت لبریز غم و گریه ی نم نم میشد
هر قدم پشت سر مرکب دشمن آن شب
از نفس های من سوخته دل کم میشد
بند نعلین و کهن سالی و رنج کوچه
به زمین خوردن من داشت مسلم میشد
ماه شوال که حال دل من را میدید
با زمین خوردن من داشت محرم میشد
بی هوا خوردن من روی زمین علت داشت
در نظر روضه ی گودال مجسم میشد
آه چقدر نیزه و شمشیر بساط قتل...
...تشنه ی خسته به گودال فراهم میشد
پنجه ی قاتل بی رحم به جانش افتاد
با سر زلف خودش داشت معمم میشد

  • پنج شنبه
  • 30
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 15:3
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران