• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهادت امام صادق(ع) -( شب بود و سر گرم نماز آخرش بود )

2930
3

شب بود و سر گرم نماز آخرش بود
غرق مناجات و دعا با دلبرش بود
از زیر پایش جا نمازش را کشیده است
مَردَک نفهمید پیش چشم دخترش بود؟
وضع بدی شد ، سر برهنه ، پا برهنه...
اما نه... گویا بال جبریل بر سرش بود
در شعله ها می سوخت اما بیشتر از
تصویر مولایی که در چشم ترش بود
باید گریز ِ فاطمی زد بین روضه
آنقدر این آقا به فکر مادرش بود
آری شبیه چادر مادر عبایش
انگار پای دشمنی روی پرش بود
جبریل آمد بعد دفنش اندکی برد
از تربت پاکی که روی پیکرش بود

شاعر : ماشاءالله دهدشتی

  • پنج شنبه
  • 30
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 15:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران