بالت شكسته است و چه پرواز ميكني
اين كار را به نيت اعجاز ميكني
بابا كه آمده به خرابه سخن بگو
داري چرا براي پدر ناز ميكني
راحت بگو چه شد كه نگاهت كبود شد
بغضت به سينه مانده و آهت كبود شد
من شاهدم چگونه به رويت كشيده زد
آنگونه زد كه صورت ماهت كبود شد
بالت شكسته است پرت را تكان مده
بابا رسيده است كنار تو جان مده
از پنجه هاي زبر و حرامي سخن بگو
اما دو گوش غارتي ات را نشان مده
شاعر : محمدحسن بیات لو
- پنج شنبه
- 30
- آبان
- 1392
- ساعت
- 15:41
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد حسن بیات لو
ارسال دیدگاه