حالا كه باز روضة هر شب شروع شد
آوارگيِ موكبِ زينب شروع شد
مي گفت مادرش كه بميرم براي او
تازه بكاء و نالة هر شب شروع شد
سوزي كه از مقطع الاعضا گرفته بود
صوت الحزين شد و چو ، نِي از لب شروع شد
بعد از جدا شدن ز تن پاره پاره ديد
درد و بلا و غصه لبالب شروع شد
وقتي زمان قافله سالاري اش رسيد
زخم زبان و كينه مرتب شروع شد
گاهي تنور ، طور تجلاي نور بود
گاهي ز دِير نالة يا رب شروع شد
سرها به نيزه رفت و بدنها به نيزه خفت
يعني كه اصل صحبت و مطلب شروع شد
خورشيدها به نيزه ، همه در تلاوتند
هشتاد و چند ضجّة كوكب شروع شد
زينب نظاره مي كند و خطبه مي كند
يعني پيام تازة مكتب شروع شد
تفسير كرد از نوك نيزه برادرش
آن آيه را كه از لب زينب شروع شد
از قتلگاه تا دل كوفه و بلكه شام
اصلاح دين و مكتب و مذهب شروع شد
از اختران پاك و نجيبه مگو مگو!
توهين به دختران معذّب شروع شد
شاعر : محمود ژولیده
- شنبه
- 2
- آذر
- 1392
- ساعت
- 12:35
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه