اگر چه وسعت درياي غم كنار نداشت
تحمل غم عشقت يك از هزار نداشت
نشسته بود به شام خرابه در اندوه
سه ساله اي كه به دور از پدر قرار نداشت
اگر چه قامت زينب شكسته شد اما
كسي به همت او صبر و اقتدار نداشت
کسی که خون دل از داغ لاله زاران خورد
كسي كه باغ دلش رنگي از بهار نداشت
كسي كه سهم دلش داغ لاله ي صحراست
كسي كه غير غم وغصه يادگار نداشت
كسي كه از غم هفتادو دو ستاره ي سرخ
نشسته نافله مي خواند و غمگسار نداشت
كسي كه آينه اش رنگ وبوي عصمت داشت
كسي كه سر ضميرش دمي غبار نداشت
به يك خطابه ي او مشت شاميان وا شد
به غير از اين كسي از زينب انتظار نداشت
شاعر : مجتبی ابوالقاسمی
- یکشنبه
- 3
- آذر
- 1392
- ساعت
- 4:31
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
مجتبی ابوالقاسمی
ارسال دیدگاه