از ازل دیده تر گفت حسین
حجر و ماه شجر گفت حسین
تا گشودم به جهان چشمم را
تربتم داد پدر گفت حسین
جای لالایی وقت خوابم
مادرم تا به سحر گفت حسین
آدم از بهر فبولی دعا
نوح در موج خطر گفت حسین
اشک در چشم تر ابراهیم
لحظه ذبح پسر گفت حسین
یاری حضرت زهرا کرده
هرکه از سوز جگر گفت حسین
بی زره آمده میدان عابس
سینه را کرد سپر گفت حسین
نعره می زد انا مجنون الحسین
بابی انت و امی یا حسین
در رهت هرکه زجان شوید دست
میزند پا به سر هرچه که هست
مت ته مجنون توام در دنیا
عاشقت بوده ام از روز الست
از همان کودکی ام بر گردن
مادرم شال عزایت را بست
عشق تو گنج و دلم ویرانه
گنج در گوشه ویرانه نشست
به سیاهی عزای تو قسم
قلب ما جز به غم تو نشکست
رحمت فاطمه گردد نازل
بر دلی که به عزای تو شکست
روز محشر به خلایق گویم
پسر فاطمه ارباب من است
عاشقم عاشق بین الحرمین
بابی انت و امی یا حسین
ما سوا غرق غم توست حسین
کمر دهر خم توست حسین
از زمین تا به فلک بال ملک
فرش زیر قدم توست حسین
جان صد عیسی مریم به خدا
زنده از فیض دم توست حسین
آنچه بر خضر شده اب حیات
قطره آبی ز یم تو حسین
می شود عاقبتش ختم به خیر
هرکه زیر علم توست حسین
رخ نهادی تو به رخسار غلام
این وفا و کرم توست حسین
هر کجا نام تو آید به میان
پیش چشمم حرم توست حسین
گریه بر توست برای همه دِین
بابی انت و امی یا حسین
می زنم دم ز ولای تو حسین
می دهم جان به لقای تو حسین
هر بلایی که بیاید به سرم
می کنم گریه برای تو حسین
شادی هر دو جهان را نبود
لذت اشک عزای تو حسین
آبرو بخش همه اهل سماست
گردی از زیر ردای تو حسین
کعبه ام تربت شش گوشه توست
سعی من صحن و سرای تو حسین
هر شب جمعه خداوند بود
زائر کرببلای تو حسین
هرکه شد عاشق و دیوانه تو
شده مشمول دعای تو حسین
عشق تو بر همگی واجب عین
بابی انت و امی یا حسین
شاعر : محمد علی قاسمی
- یکشنبه
- 3
- آذر
- 1392
- ساعت
- 7:25
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد علی قاسمی
ارسال دیدگاه