عاشق درد همان درد بود درمانش
زخم گردد پر پرواز هُمای جانش
نازم آن خانه به دوشی که پس از طیّ طریق
تیغ عشق تو کند در یَم خون، مهمانش
روح عاشق که عروجش گذرد از ملکوت
مرغ عشق است و بود لانۀ تن زندانش
این حسین است، حسین است، حسین است، حسین
که به توحید دهد روح، تن عریانش
سینۀ بحر کشد شعله به یاد عطشش
بر دل آب بُود، داغِ لبِ عطشانش
اوست آن قاری قرآن که پس از بوسۀ وحی
بوسۀ چوب بُود، اجر لب و دندانش
روز محشر که غضب از همه سو موج زند
رحمت واسعه، جاری بُود از دامانش
پای میزان چو کمر بهر شفاعت بندد
نبرد قاتل او هم طمع از احسانش
رحمت و عفو دو قطره بُود از خون گلو
وسعت حشر بُود، گوشه ای از میدانش
آن چنان سینه سپر کرد و مقاوم استاد
که به هم خورد گره، زخم تن از پیکانش
گشت قربانی و هفتاد و دو قربانی داد
جان ما، جان همه خلق جهان، قربانش!
پر ز آیات شد آن مصحف زهرا، "میثم"!
بس که با تیر نوشتند به تن، قرآنش
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
- یکشنبه
- 3
- آذر
- 1392
- ساعت
- 7:57
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه