شهر من ، کربلای ذاتم بود
گریه هایم همان فرا تم بود
جبرئیل تو بودم و فطروس
نیمه ی دیگری از صفاتم بود
من که پنجاه سال فدات شدم
تازه این ، خمسی از ذکاتم بود
این که خواب ضریح می بینم
همه بعد از تشرفاتم بود
لحظه ای بعدِِِِ ِ تو نخندیدم
بی تو غم بود ، بی تو ماتم بود
جای پیرا هن تو را پر کرد
بوریایی که در دهاتم بود
تکه ای از تو دست هر کس بود
کفن و پیراهن ، عباتم بود
من خودم مقتل الحسین شدم
دلم از سلسله رواتم بود
هیچکس جز توام نجات نداد
روضه ات کشتی نجاتم بود
- یکشنبه
- 3
- آذر
- 1392
- ساعت
- 8:10
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه