باران بریز بر دل باران نخورد ه ام
بی گریه بر تو، مثل زمین های مرده ام
حالا محرم است و بهار است و زندگی
خود را به دست زندگی تو سپرده ام
گریه برای تو بخدا یک وظیفه است
آن را از انبیاء خدا ارث برده ام
آن "مشک ِگریه" بود که سقا به دوش داشت
حالا گذاشته است خدا روی گـُرده ام
در روضه ها هوای دلم صاف صاف شد
از بسکه ابرهای دلم را فشرده ام
در پای نیزه خواهر زهراییت نوشت:
ای جان من ! برادر سیلی نخورده ام
داغت به روی نیزه مرا می کشد حسین
هر داغ را به داغ تو کوچک شمرده ام
شاعر : رحمان نوازنی
- چهارشنبه
- 6
- آذر
- 1392
- ساعت
- 4:57
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
رحمان نوازنی
ارسال دیدگاه