بوسه از خال لبت ای یار چیز دیگری است
غمزه ی چشم تو ای دلدار چیز دیگری است
ای تو لیلای همه عشاق ای معشوق ما
این سر مجنون به روی دار چیز دیگری است
دل برایت خانه ی غمهاست ای جانم ولی
از غم تو گریه ی بسیار چیز دیگری است
داستان کربلا مشهور بین مردم است
قصه رأس و تنور نار، چیز دیگری است
گرچه کل این بدن رفته به زیر سم ولی
پهلوی بشکسته ی مردار چیز دیگری است
گرچه سرها روی نی ها خفته بودند ای شهید
دیده ات بر روی نی بیدار، چیز دیگری است
گرچه راه شام و کوفه پر مصیبت بود لیک
آن تن تب کرده و بیمار چیز دیگری است
بین راه کربلا تا کوفه غم بسیار لیک
سیلی و کعب و سنان در کار، چیز دیگری است
چشم ها بسیار شد گریان ز غمهایت عزیز
چشم زینب از غمت پر بار ، چیز دیگری است
بر سر و موی و تن و معجر ببین ای سر به نی
حمله های پنجه ی کفتار ، چیز دیگری است
بر دل غمدیده ی این عاشقان ای عشق من
خنده های این سگان هار، چیز دیگری است
این همه نامه ز کوفه آمده بهر شما
این تنت غرق به خون بی یار، چیز دیگری است
رأس تو ببریدن و رگهای تو خونی ز ظلم
خون دل جاری ز چشم تار چیز دیگری است
از غم زینب چرا در چشم دشمن نیست اشک
گریه ی حیوان صحرا، مار چیز دیگری است!!!
کودکی از کاروان گم شد ولی آقای من
پای این کودک به روی خار، چیز دیگری است
این همه غم یک طرف این جمله ی من یک طرف
آل زهرا برده ی بازار، چیز دیگری است
مصراع آخر ببین آتش به دل ها می کشد
نان گرفتن ها ز روی عار، چیز دیگری است
- پنج شنبه
- 7
- آذر
- 1392
- ساعت
- 8:2
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه