دیده بر کرب و بلاییم که پر از خاطره هاست
مثل گلخانهٔ عکسی به دو چشم تر ماست
هر نگاهی که به این پرده ز دل اندازیم
گوشه ای از غم مظلومیت خون خداست
یک طرف شاخهٔ شمشاد حسن غرق به خون
پایمال سُم اسبان ملاعین به جفاست
گوشه ای شبه جمال نبوی روی زمین
پیکرش از دم شمشیر، چو ارباً ارباست
آمده ساقی عطشان به دل آب روان
او که سرچشمهٔ مهر است و سرآمد به وفاست
ساحل علقمه یادآور رزمایش اوست
شاهد غیرت و مشک و علم و دست جداست
سوی دیگر لب خشک گل طناز حرم
تیر نَحسی که به حلقوم گل تشنه رهاست
طفل شش ماهه به آغوش پدر پر پر شد
مادری بهر گل تشنهٔ خود نوحه سراست
لحظه ای را که حسین عازم میدان گردید
دیده ای تر شده از خون به کنار باباست
نه تواند که رها سازد و رخ برگیرد
پای مرکب به کف دخترکی غرق دعاست
تا وصایای برادر شنود وقت وداع
زینب غم زده با دیدهٔ خونین به نواست
گر رَوی من چه کنم با غمِ طفلان یتیم
گفت و گوییست پر از غصه که آن لحظه بپاست
وآن طرف قتلگهی سرخ بیاور به نظر
خواهری بر سر تلّی که سراسر به عزاست
آمده مَحوِ تماشای برادر به فغان
دلهره در رخ این غمزده خواهر پیداست
گوشه ای خون خدا خفته به گودال جنون
بر سرش خنجر بُرّا به کف شمر دغاست
دیده تر مانده سکینه رهِ برگشت پدر
کس نداند که فراسوی نگاهش به کجاست
ذوالجناح آمده تا خیمه ولی بی صاحب
نالهٔ دختر محزون حسین تا به هواست
گریه گردیده انیس دل طفلان حرم
دست تاراج سپاه اموی در همه جاست
یک طرف شعلهٔ کین در دل هر خیمه ببین
یک طرف هلهله در لشکر بی مایه به پاست
عاشق کرب و بلاییم و هوادار حسین
لطف او بر غم دل های بلا دیده دواست
«سروری» شرح جگر سوز غریبی گفتی
خون به دل ها ز غم بی کسی آل عباست
- شنبه
- 9
- آذر
- 1392
- ساعت
- 6:29
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه