بعد از هجوم خنجر و تاراج نیزه ها
آرام رفته بود به معراج نیزه ها
تصویر سبز صورت او سرخ شد ولی
خندید لحظه ای که شد آماج نیزه ها
خنجر به روی حنجرش آمد ولی سرش
رفت و نشست بر سر مواج نیزه ها
گودال نیست، تخت سلیمان کربلاست
حالا که می شود سر او تاج نیزه ها
شعر بلند پیکر او نیزه نیزه شد
آرایه کرده بود به خود واج نیزه ها
شاعر : سید محمد حسین حسینی
- شنبه
- 9
- آذر
- 1392
- ساعت
- 6:34
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید محمد حسین حسینی
ارسال دیدگاه