روبه صفتان من پسر شیر خدایم
ریحانه ی دامان رسول دو سرایم
هم، دُرّ یم طوفان زده، کشتیّ نجاتم
هم، در دل ظلمت کده، مصباح هدایم
هم سیّد و آقای جوانان بهشتم
هم رهبر و مولا و امام شهدایم
با شیره ی جان، پرورشم داده محمّد
بوده ز سر انگشت نبی، آب و غذایم
گر اهل نمازید شما، جان نمازم
ور اهل دعایید، همان روح دعایم
هم حجرم و هم زمزم و هم رکن و مقامم
هم کعبه و هم مروه و هم سعی و صفایم
داننده ی اسرار سماوات و زمینم
فرمانده جیش قدر و ملک قضایم
هم ذبح عظیم آمده در وصف مقامم
هم معنی والفجرم و هم شمس ضحایم
اسلام شود، یکسره سیراب ز خونم
هر چند که خود، تشنهلبِ کربوبلایم
در ماه حرام از چه حلال آمده خونم
من خون خدا و پسر خون خدایم
صدبار مرا، داغ روی داغ نهادید
یکبار نگفتید که مهمان شمایم
والله! که یک لحظه، به ذلّت ندهم تن
صد بار ببرّند اگر، سر ز قفایم
والله! که هرگز ندهم دست به ظالم
حتّی به سوی تیر، اگر سینهگشایم
دانش گه من، دامن زهراست بدانید
عزّت، زده از روز ازل بوسه به پایم
سر دادن و بر اهل ستم دستندادن
تا حشر همین است، همین است، ندایم
هر چند که در کربوبلا یار ندارم
باشد همه ی ملک خدا، کربوبلایم
فریاد خدا هست، به رگهای گلویم
تا حشر رسد، از سر ببْریده ندایم
امروز نه، دیروز نه، از روز ولادت
جان بر کف و سینه سپر تیر بلایم
خواندم ز پی یاری دین، خلق خدا را
تا خود، که دهد گوش، به فریادِ رسایم
غسل بدنم: خون، کفنم: خاک بیابان
با خاکِ رهِ خویش، به هر درد دوایم
من خود شجر نورم و بارم همه توحید
ای مردم کوفه نبوَد سنگ، سزایم
بر زخم دلم، هر چه توانید بخندید
شیعه است که تا حشر کند گریه برایم
از چار طرف راه به سویم ز چه بستید
والله قسم من به شما راهنمایم
حاشا که نگیرد کرمم دست ز «میثم»
کو مرثیه خوانم بوَد و مدح سرایم
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
- شنبه
- 9
- آذر
- 1392
- ساعت
- 6:40
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
علی
ممنون بابت این شعر من پسری کلاس ششمی هستم و این شعر را سر صبحگاه مدرسه اجرا خواهم کرد.
چهارشنبه 24 مهر 1398ساعت : 21:13